روز قدس

در شهر صدای آتش و آوار است         

برخیز، کدام خفته‌ای بیدار است

ای خواب‌دلانِ ساحلِ آرامش!            

یک شهرِ شکسته آن‌ورِ دیوار است

این قافله قصدِ دودمانت دارند             

نیرنگ برای آسمانت دارند

امشب شبِ جشن است و خدایانِ جهان       

صد نقشه برای کودکانت دارند

این قوم به انجماد دادند تو را      

سرمایۀ غم زیاد دادند تو را

آنان‌که چو بید از تو می‌لرزیدند      

ای شمع! به دستِ باد دادند تو را

 

از خاکِ خودت محافظت کن، غزّه!   

از این‌همه گل مراقبت کن، غزّه!

تا لحظۀ زیبای شکفتن در خون   

با جان و تنت مقاومت کن، غزّه!

 

ای کاش دوباره عشق آغاز شود   

تا بار دگر غزّه سرافراز شود

صدها غزل نگفته دارند، اگر     

یک‌روز دهانِ سنگ‌ها باز شودفرامرز عرب‌عامري

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.